بردیابردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

دردونه های مامان

سلام پسرم مامان عاشقته

30 ماهگی بردیا و محرم 92

 مادر به فدای شما دو تا که شدید همه زندگی مامان سمانه  شدید همه لحظه هام و شیرینی زندگیم  بعضی اوقات خسته میشم و کم میارم اما خیلی زود تو دلم یه عالم به خودم بد و بیراه میگم و از خدا طلب بخشش میکنم حتی برای یک لحظه خستگی و کم حوصلگی که چرا اینقدر بی طاقت و ناشکرم خدای خوبم ممنونم بابت این همه لطف و محبت که به من داری و ممنون و شکر گذارم بابت این فرشته های آسمونیت که به من بخشیدی      بردیا جونم عزیز مامان روز به روز فهمیده تر و باهوش تر و البته شیطون تر میشی و من لحظه به لحظه از دیدنت قتد توی دلم آب میشه و عاشقترت میشم  30 ماهه مامان دیگه کاملا" مستقل شده و دیگه پوشک نمیشه که...
28 آبان 1392

نفسهای مامان سمانه

لازم به ذکر است اگه یه خورده درهمه مرورگرم خرابه و به زور این پست و نوشتم  تازه دو بار نوشتم و همش پرید اون موقع فقط دود از کلم بلند نشد البته شایدم بلند شد و من ندیدم گل دختر نه ماهه من  آقا پسرم اینجا برای اولین بار که با هدست موزیک گوش میده براش خیلی جالب بود و کلی رفت تو حس    بله آندیا جونم زیادی هوله هم دلش میخواد زودی راه بره چون نسبت به قبل خیلی بیشتر و طولانی تر روی پاهای خودش می ایسته هم زودی حرف بزنه الان دیگه خیلی راحت با صداش اعتراض میکنه بهمون یا اینکه صدا میکنه یا حتی عصبانی میشه تازشم همیشه در حال آواز خوندنه ّّّب ب ب ب یا نه نه نه یا بی بی بی خلاصه خوانندهای برای خودش کافیه یه چیزی ...
15 آبان 1392
1